خدایا کفر نمی گویم

پریشانم.

چه میخواهی تو از جانم

مرا بی انکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است

چه زجری میکشد ان کس که انسان است و از احساس سرشار است

نگاه ساکت باران به روی صورت دوستان دزدانه میلغزد

همه گویند عجب این شخص خوشحال است

ولی یاران نمی دانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گر چه میخندم ولی

اندر سکوت تلخ گریانم...

نظرات شما عزیزان:

سمیرا

ساعت23:09---4 خرداد 1390

دنیا دار مکافات دیگه چه میشه کرد؟

مهسا

ساعت18:19---2 خرداد 1390

[وب سایت]

سلام دوست عزيز وب خوبي داري و مطالب واقعا تكان دهنده اي رو نوشتي ، از خداوند بلند مرتبه واستون آرزوي شفاي عاجل مي خواهم و اميدوارم كه بتوني به سلامتي كامل برسي، خوشحال مي شم به وبم بياي و نظرتو بذاي

کلاه خاکی

ساعت18:06---2 خرداد 1390

[وب سایت]

سلام
وبلاگ جالبی دارید
خوشحال میشم به بنده هم سر بزنید و
روی وبلاگ برتر کلیک کرده رای مثبت بدید.
با سپاس
موفق باشید.

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: